بسم الله الرحمن الرحیم


خب ... خب ...

فردای روز مواجهه با اون آقای موتوری (کلیک) حوالی ساعت 3-4 بعد از ظهر بود که خسته و کوفته داشتم از درمانگاه می رفتم سمت خوابگاه. خیابان انقلاب، توی پیاده رو ضلع دانشگاه بودم، هندزفری رو گذاشتم و تماس تصویری گرفتم با همسفر. همینطور که داشتم صحبت می کردم یک آقای موتوری دیگه :) از روبرو اومد، موبایل رو از دستم کشید و رفت توی خیابون و الفرار !

منم رفتم لب خیابون وایسادم و هاج و واج با نگاهم بدرقه ش کردم !

با 110 تماس گرفتم، مامور اومد گزارش پر کرد و رفتم آگاهی پرونده تشکیل دادم.

فرداش رفتم دفتر خدمات قضایی و شکایت تنظیم کردم و چند روز بعد رفتم آگاهی پرونده رو تکمیل کردم. سریال موبایل رو هم توی سایت همیاب ثبت کردم


نمی دونم جزئیات رو چقدر حوصله دارید تعریف کنم ( اگر تمایل داشتید، بگید تا توی کامنت ها بیشتر توضیح بدم راجع به اتفاقات جانبی جالبی که افتاد ! )


خلاصه.

پرونده رو تشکیل دادم و بهم گفتن اگه خبری شد خبرت می کنیم. برو به سلامت :)

فکر کنم یک هفته گذشته بود که یه پیام توی واتساپ از یه شماره ی اعتباری همراه اول برام اومد به این مضمون: « گوشی شما گم شده، جهت بازیابی یوزر و پسوورد اکانت شیائومی تون رو برای ما ارسال کنید» یه پیام تلفیقی فارسی انگلیسی بود و تابلو بود که جهت ترجمه به انگلیسی، از جناب گوگل ترنسلیت استفاده شده :)


قبلا می گفتن قاتل به صحنه ی قتل بر می گرده، حالا آقا دزده به صحنه برگشته بود !

با یکی از دوستانم که کار موبایل انجام میشه اوضاع رو پرسیدم که گفت گوشی رو ریست کردن و الان اطلاعاتت همه پاک شده، برای ورود به گوشی و استفاده از اون یوزر و پسووردت رو می خوان.


تماس با آگاهی و پلیس فتا و اینطرف اونطرف و مشورت با دوستان و ...  (در این بین یکی دو تا جواب به طرف دادم که نپره) نهایتا چند تا راه پیش رو بود:

1- جوابش رو ندم، گوشی رو میره اوراق می کنه و تکه پاره هاش رو می فروشه و حدود 4-5 میلیون دستش رو می گیره.

2- بهش پیام بدم و بگم آقا دزده بیا من همون پول رو بهت می دم و بیا گوشی رو پس بده

3- بهش پیام بدم و کاربری و رمز عبور رو بهش بدم و به گوشی دسترسی پیدا کنه، گوشی رو بره بدون جعبه حدود 15 میلیون توی بازار بفروشه، یک آدم بخت برگشته گوشی رو میخره و سیم کارت توش می ذاره و به محض روشن شدن، آگاهی با خبر میشه و اون رو فرا می خونه و خفتش می کنه. گوشی من رو پس می دن و اون طرف هم پولش می پره.


انتخاب سختی بود

اگه اولی رو انتخاب می کردم، گوشی از دست می رفت

اگه دومی رو انتخاب می کردم، به قول امیرسجاد کمک می کردم و تایید می کردم ظلمی رو که انجام شده و به قول همسفر طرف یاد میگیره و همین بلا رو سر بقیه هم میاره ( بماند که خود نحوه ی واریز پول و پس گرفتن موبایل هم جای سوال داشت)

و اگه سومی رو انتخاب می کردم درسته که احتمالا من به گوشیم می رسیدم، اما یک آدم بخت برگشته ای مبلغ خیلی زیادی رو متضرر می شد.


انتخاب خیلی سختی بود.

نه از خیر گوشی می شد گذشت.

نه به ظلم می شد دامن زد.

نه می شد یه نفر دیگه رو لاکار کرد.


یک حاج آقا فقیهی ما توی مسجدمون داریم، که استخاره هاش جالبه. هم توی خال می زنه و هم با توضیحات قشنگ میگه چکار کنیم :)

نهایتا چون عقلم به جایی قد نمی داد، با واسطه ی یکی از دوستان استخاره کردم که آیا اطلاعات رو بدم به طرف یا نه (موضوع استخاره رو به حاج آقا نگفتیم). جواب شون این بود:« این کار رو بکنید خوب نیست. ولش کنید بهتره. شاید هم خودش خود به خود درست شد»

خیلی با حال بود D:


اینطوری شد که دیگه جوابش رو ندادم و اون هم دیگه پیگیری نکرد.

تا دیروز !

دیروز یه پیامک به زبان انگلیسی برام اومد با سرشماره Apple. که گفته بود لوکیشن موبایل شما با مشخصات فلان و بهمان حوالی تهران رصد شده و لینک لوکیشن رو هم ارسال کرده بود. زدم روی لینک و رفت توی سایت شیائومی و اطلاعات رو وارد کردم اما وارد سایت نشد. با لپتاپ چک کردم یکم مشکل داشت و بعد چند دقیقه دیگه لینک باز نمیشد. حدود 10 دقیقه بعدش هم لینک مستقیم سایت شیائومی رو باز می کرد. و تمام !

یه بنده خدایی بهم گفت این دامنه ای که برات فرستاده معتبر نیست و فیشینگ بوده و رمز اکانتت رو عوض کن ( و عوض کردم)


و دوباره هیچ خبری نشد که نشد !


+ از قضیه ی اون آقای موتوری اولی D: دو تا شارژ 10 تومنی ایرانسل رو دستم مونده، اگه ایرانسل دارید بهم پیام بدید تا بدم به شما