بسم الله الرحمن الرحیم

به دعوت از دوستان گرامی، برای دو چالش نامه ای به یک نفر وبلاگ آقاگل و معرفی کتاب وبلاگ آقای میم یک متنی به ذهنم رسید که به نظرم برای هردوتاش مشترکه.

باشد که مفید واقع شود :))))


"

کتاب جان سلام !

امیدوارم در این تعطیلات اوضاع خوب و پر رونقی داشته باشی. هرچند می دونم که رفیق جون جونیت، فجازی رو میگم، مجال جولان دادن بهت نمیده. اما الان بیشتر دلم میخواد با خودت صحبت و درد دل کنم.

در دل که نه، یکمی گله کنم. یعنی هم تشکر کنم هم گله.


می دونی، من توی زندگیم خیلی سعی کردم همراه تو باشم. اگه الان ازم بپرسی فلان عنوان که توی کتابخونه گذاشتی از فلان نویسنده، محتواش چیه و نتیجه گیریش چی بوده، شاید خیلی هم یادم نیاد، اما می دونی، این که "من" الان "منم" یه بخشیش خب به خاطر همینا بوده، هرچند اگر یه سری جزئیات رو فراموش کرده باشم.

پس برای این که الان من، منم خواستم از تو هم تشکر کرده باشم.

اگه من با خوندن کتاب "مسئولیت و سازندگی" نوشته ی "علی صفائی حائری" با روش تعامل با آدما و روش تربیت آشنا شدم، اگه با خوندن کتاب " انسان جاری" نوشته ی " مسعود پورسیدآقایی" با هدف زندگی آشنا شدم، اگه با خوندن رمان های امیرخانی، مثل "من او" و سیدمهدی شجاعی مثل "کمی دیرتر" ، برای رفتارهام الگو برداری کردم یا ... ( همین مثال ها فعلا کافیه !)، مدیون تو ام.


اما حرف اصلیم. گله ای که نسبت بهت دارم.

چرا وقتی آدما میان سراغت یه کاری می کنی که خودبزرگ پندار بشن؟

مثلا منِ نوعی اگه یه کتاب بخونم، دیگه خدا رو بنده نیستم ! هی به اطرافیانم با نگاه حقارت نگاه می کنم و توی حرفام میگم:توی فلان کتاب اینطوری میگه. فلان کتابی که خوندم اینو میگه. تو که کتابخون نیستی حرف نزن و از این دست جمله ها که هم ممکنه به زبون بیارم و هم نیارم. اما خیلی موقع ها شده که خود منم دچار این نگاه شدم. که مثلا با خوندن فلان کتاب تربیتی، اطرافیان و مدل تربیت کردنشون رو بندازم در زباله دان تاریخ. البته می دونی که. همیشه هم حق با منه ! آخه من کتاب می خونم!


یه ایراد دیگه ای که داری، اینه که اگه یه نفر توی عناوین مختلفت غرق بشه، به صورت کاذب احساس خوبی پیدا می کنه. حس می کنه که الان دیگه عمرش تلف نشده و ... . اما دریغ از اینکه به چیزایی که خونده عمل کنه و توی متن زندگی اش جاری بشه ! انگار هدف اصلی رو گم می کنه. هدف اصلی چی بود؟ این که من با خوندن کتاب، بتونم زندگی بهتری داشته باشم. اما الان هدفم شد خوندن کتاب، تا تموم بشه و برم بعدی رو تموم کنم. پس تفکر روی مطالبش کو؟ هضمش کو؟ جذبش کو؟


سرت رو درد آوردم.

شاید یکمی این ایراد ها به خودِ دوست هات هم برگرده، اما تو هم حواست رو جمع کن.

ممنونم.

ان شاء االله خدا هرچه بیشتر ارزونت کنه و برسوندت دست محبین امیرالمومنین :)

(درِ گوشی یه کتاب دیگه هم بگم که فقط خواص بخونن! "اسرار آل محمد")



بعدا نوشت:

راستی یادم رفت بگم، از همه ی دوستان دعوت میکنم که در این چالش شرکت کنن :)))))))