بسم الله الرحمن الرحیم

از وقتی پیامک امیر رو روی گوشیم دیدم، خشکم زد. سریع نت رو روشن کردم و دیدم بله، شده آنچه نباید می شده و سردار رفته. اندوهی حاکم شد بر خونه که همه تجربه کردیم. الان اینا رو نمی خوام بگم.

همسفر گفت به خاطر من یه چیزی از سردار بنویس. تا اومدم بنویسم آمریکا موشک بارون شد و در شادی فراوانی رفتیم. و پشت بندش هواپیمایی سقوط کردن و ... آه از غمی که تازه شود با غمی دگر. و بعد از 3 روز هم که اطلاعیه ی سپاه و ... . اما الان اینا رو نمی خوام بگم.

از اینجاش می خوام بگم که توی بهتی عمیق فرو رفتم که عه عه عه ! چی شد یهو ! و فتنه پشت فتنه. فتنه پشت فتنه. از شهادت سردار که خیلی ها عقده هاشون رو خالی میکردن شروع شده بود و تا حالا که دیگه اوج گرفته بود. فتنه پشت فتنه.


توی فتنه باید چکار کرد؟

دفاع از سپاه؟

دفاع از نظام؟

همدلی با کشته شده ها؟

دفاع از سردار؟

دفاع از دین؟

همدلی با اونایی که فکر می کردن فریب خوردن؟

توی فتنه باید چکار کرد؟


تصمیم خودم رو گرفتم. باید کنار می نشستم و هیچی نمی گفتم !

آره. باید کنار می نشستم و هیچی نمی گفتم.

فقط باید می دیدم.

دانسته هام خیلی خیلی کمتر از ندانسته هام بود.

و هست.

پس فقط باید کنار می نشستم. چون شرایط خیلی پیچیده شده بود.

تا همین الان که دارم اینا رو مینویسم هنوز که هنوزه دارن میگن جنبه های مختلف داره روشن میشه. چه از انتقام سخت و چه از حادثه ی محیر العقول هواپیمای اکراینی.


پس چرا با موضع گیری بیجا فقط آتش فتنه رو شعله ور کنم؟

که خواهرم و پدرم و دوستم و بقیه رو تازه از خودم بیشتر برونم، که چقدر توجیه کارم، که چقدر فریب صدا و سیما رو خوردم و چقدر ...

پس باید عقب می نشستم و می دیدم که چی میشه.

فتنه

فتنه

اینو می دونستم که تضعیف نظام ... وای از تضعیف نظام.

اینو می دونستم که تضعیف سپاه ... وای از تضعیف سپاه.

اینو می دونستم که تضعیف محبت ها ... وای از اون روزی که اتحاد یک ملت بپاشه. وای از اون روزی که برادر توی روی برادر خودش در بیاد.

پس باید عقب می نشستم و می دیدم که چی میشه. که خدا چجور میخواد باهامون بازی کنه.

بازی خدا خیلی قشنگه، نیست؟


چقدر حرف برای گفتن دارم. اما ترجیح میدم فعلا هیچی نگم.


قَالَ علیه السلام: کُنْ فِی الْفِتْنَهِ کَابْنِ اللَّبُونِ لَا ظَهْرٌ فَیُرْکَبَ وَ لَا ضَرْعٌ فَیُحْلَبَ

در فتنه ها، چونان شتر دوساله باش، نه پشتی دارد که سواری دهد، و نه پستانی تا او را بدوشند.


و السلام.


اینم می خواستم بگم یادم رفت !

که اَلا وَ لا یَحمِلُ هذَا العَلَمَ اِلاّ اَهلُ البَصَرِ وَ الصَّبر ... عَلَم اسلام رو هیچ کس نمیتونه بار اش رو تحمل کنه. مگر با نگاه تیز بین. مگر با صبر. با صبر ....