۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کشیک» ثبت شده است

خوابید ... خیلی راحت

بسم الله الرحمن الرحیم


یکی از شب های فروردین که اسکرین بیمارستان خورشید (سانتر کرونا اصفهان) کشیک بودم، از دم در اورژانس یه صدایی شنیدم شبیه این که همراه بیمار می گفت: نمیشه دکتر بیاد همینجا ویزیتش کنه؟ نصف شب بود شاید هم دم صبح، ساعتش دقیق یادم نیست، فقط یادمه دیروقت بود، چون مریض نبود و سرم خلوت بود.

معمولا ما نمیریم دم در اورژانس کسی رو ویزیت کنیم، چون دو حالت داره، یا مریض حالش خوبه (سطح بالایی از خطر نداره)، که قشنگ خودش میاد پیش ما. یا اینکه حالش خوب نیست که مستقیم باید بره توی اورژانس و دیگه اصلا ویزیت ما رو نیاز نداره. اما چون کاری نداشتم، رفتم ببینم همراه بیمار چی میگه. که پرستار گفت مریض سطح یکه و باید مستقیم بره اورژانس. کمکی اورژانس یه تخت آورد و مریض رو گذاشتن روی تخت و بردن داخل اورژانس. منم از سر کنجکاوی رفتم ببینم چی به چیه. تا رفتم دیدم انگار مریض خیلی بی حاله. گفتم چشه؟ گفتن ارست کرده.

گفتم ارست کرده؟ بعد شماها همینطوری ریلکس دارین جابجاش می کنین؟ رزیدنت داخلی کجاس؟ و دیدم خانم دکتر هم اومدن و دارن نگاه می کنن.

نبض بیمار رو گرفتم و ماساژ قلبی رو شروع کردم.

قاعدتا مدیریت تیم احیا رو باید رزیدنت به عهده می گرفت اما دیدم انگار گیج تر از این حرفاس. که آمبوبگ خواستم و همزمان تنفس رو هم شروع کردیم و گفتم اپی نفرین رو هم شروع کن. گفتم بیهوشی رو هم خبر کنن که مریض رو انتوبه کنیم. و کماکان من بودم که دستور می دادم ! حتی دیدم بیهوشی دیر کرده گفتم بدید تا خودم لوله ش کنم که دیگه همکار بیهوشی مون هم اومد.


خلاصه. یه خانم حدودا 60 ساله کیس کووید که ظاهرا توی راه و داخل ماشین ایست قلبی کرده بود رو داشتیم احیا می کردیم. همینطور که ماساژ می دادم باهاش حرف می زدم. براش « یا من یقبل الیسیر و یعفوا عن الکثیر » می خوندم و ... سعی می کردم اگه قراره بره، توی اون لحاظ یکم بارش کمتر بشه.

پسرش دم در ایستاده بود و داشت نگاه می کرد.

نمی دونم. انگار چون مامان خودم رو تازه از دست داده بودم، چون حس بی مادری رو می فهمیدم، حس از دست دادن یک عزیز رو، برای همین بیشتر و بیشتر تلاش می کردم.

چقدر عادی شدن مریضی و مرگ برای ماها بده. خیلی راحت توی دو جمله: مریضی که صبح اومد چی شد؟ جواب: اکسپایر شد.

همین؟ تمام؟


توی اون لحاظ سعیم رو می کردم که اگه میشه برگرده، به خاطر سهل انگاری ماها این فرصت رو از دست نداده باشه.

سعیمون رو کردیم.

نموند ولی.


همه که رفتن کنار، یکم کنارش موندم و نگاهش کردم. دلم نمیومد برم.

حالا یادم اومد، فکر کنم حوالی 4-5 صبح بود. چون همون موقع ها اذان شد.

رفتم نمازمو خوندم.

یکم براش دعا کردم.

و برای مامان.

و برای دل خودم.

و یکم زار زدم. برای مامان. صبح هم ساعت 8  که کشیک رو تحویل دادم از همونجا مستقیم رفتم باغ رضوان (قبرستان اصفهان) پیش مامان. حصیر توی ماشین داشتم. تا ظهر کنار مامان خوابیدم. دلم می خواست حالا که پیشش هستم خوابش رو ببینم. ندیدم ولی. نیومد. هنوز هم نیومده. بعضی وقت ها خیلی دلم تنگ میشه. خیلی.

۱۲ نظر موافقین ۱۱ مخالفین ۰
آقای مهربان

ما، آدم آهنی ها ...

بسم الله الرحمن الرحیم


بهش زنگ زدم و گفتم پس این فسقلیت کی می خواد به دنیا بیاد؟ یکم گفتیم و خندیدیم که پرسید: تو چرا خانمت رو بردی بیمارستان خصوصی و همون بیمارستانی که خودمون می رفتیم نبردی؟ چه مزیتی داشت؟ ( توی پرانتز بگم که اون هم قراره خانمش رو همون بیمارستان خصوصی که همسفر زایمان کرد ببره، بیشتر میخواست دلش بابت پولی که میده آروم بشه ! )

گفتم خب هم رسیدگی ها خیلی بهتره و هم اینکه خود استاد میاد برای زایمان. اما در نظر داشته باش که بالاخره اون پرستارا هم شیفت بندی دارن و ممکنه خوب بد داشته باشن.

تعریف کرد که ظاهرا یکم حرکات بچه کم شده و رفتن بیمارستان اما رسیدگی پرستار و ماما اصلا خوب نبوده. می گفت اگه قراره اونجا هم مثل بیمارستان دولتی باشه رسیدگی شون چرا انقدر بی خود پول بدیم؟

از من پرسید اگه من به عنوان پزشک یه جایی برم که بهم پول نمیدن با یه جایی که پول خوبی میدن، مواجهه با مریضا برام فرقی نمیکنه؟ مدل احرام و صبرم فرقی نمیکنه؟


بهش گفتم درسته که وقتی میری بیمارستان خصوصی، یه جورایی داری اون خدمات و احترام رو میخری، اما آخرش اون پرستار هرچی هم که با خودش بگه که کارمندِ یه بیمارستان خصوصیه، اما بالاخره ممکنه یه وقتایی خارج هم بزنه. اون مثالی که زدی، من به عنوان پزشک، مثلا توی یه جایی که پول کم میدن بعد از 30 تا مریض دیدن خسته میشم، اما  اونجا که پول بیشتری بهم میدن بعد از 40 تا دیدن بد اخلاق میشم. چیزی که مهمه اینه که آدما رو آدم ببینیم. اون پرستار بیمارستان خصوصی هم ممکنه قبل از شیفتش با شوهرش دعوا کرده باشه. آدمه دیگه! نمیشه؟ همونطور که پرستار بیمارستان دولتی هم همینطور.


*


از رفتارای بد خونواده باهاش ناراحت بود. میگفت رفتار داداشم باهام خوب نیست. مامانم باهام لج میکنه، بابا محل نمیذاره. یکمی که حرف زدیم رفتیم رو مثال مامانش. میگفت مامانم صبر نداره. زود عصبانی میشه و با من بدرفتاری میکنه. انتظار داشت که مامانش به عنوان "مامان" و در این نقش و قالب، خیلی از کارا رو دیگه نکنه.

منم حق رو دادم بهش. داشت درست میگفت. آدما وقتی قبول میکنن توی یه قالبی قرار بگیرن، باید حدود اون قالب رو هم رعایت کنن. اما بهش گفتم مشکل کارت اینه که اون نقش رو می بینی، اما اون آدمه رو نمی بینی!

مادرت قبل از این که تو قالب "مادری" قرار بگیره، یه آدمه. و یه آدم از کوره در میره، صبرش ممکنه کم بشه و هزار تا کار دیگه ممکنه توی نازاحتیش بکنه. درسته که مادره اما حواست باشه که بالاخره اونم آدمه!


*


یه نگاهم به ساعت موبایل بود و یه نگاهم به ازدحام دم در. هر نیم ساعتی که میگذشت حرص خوردنم بیشتر میشد که نکنه دوباره به خاطر تعداد بالای مریضا نمازم قضا بشه. اول وقت که پیشکش :-( . تا اینکه یه مریض نسبتا خوشحال (یه اقای جوان با وضع بالینی خوب ) اومد نشست روی صندلی. از شلوغی انفجاری دم در کاسته شده بود اما هنوز هم تعداد مریضا توی صف انتظار زیاد بود.ساعت رو نگاه کردم. 5 دقیقه تا نیمه شب شرعی مونده بود. تا اومد صحبتش رو شروع کنه گفتم ببخشید من نمازمو نخوندم و دیگه منتظر جوابش نشدم و پریدم تو اتاق (در اتاق دقیق کنار میز ویزیته و وقتی توی اون اتاق 1.5*2 متری وایسیم به نماز تقریبا پامون از اتاق میزنه بیرون ) و تخته ی نماز (یه تخته چوبی داریم که روش موکت چسبوندن ) رو پهن کردم و تکبیر رو گفتم. نماز رو که میخوندم صدای مریضا هم از اون بغل میومد که: ناغافل وایساده نماز ... مریض بدحال داریما (توی پرانتز بگم که نقش من پزشک اسکرین کروناس. یعنی مریضای بدحال رو اصلا پیش من نمیفرستن و مستقیم میره توی اورژانس) ... نماز شب میخونه؟ ... نه فک کنم نماز جمعس (شب جمعه بود :) ) و ...

بعد که اومدم نشستم و از مریض بابت این 5 دقیقه عذر خواهی کردم، داشتم به این فکر میکردم که حالا درسته که من پزشکم و وظیفه ای در قبال مریضام دارم، اما خب قبل از پزشک بودنم آدمم ! من تا اون وقت شب شام نخورده بودم هنوز ( شام که جوک بود این چند وقته و زودتر از 3 نمیشد )، نماز نخونده بودم. منم آدمم و ممکنه دستشویی م بگیره!


*


بابا ما همه مون اولِّ اولش آدمیم، آدم آهنی که نیستیم!

۱۳ نظر موافقین ۱۱ مخالفین ۰
آقای مهربان

درد و مرهم (1 )

بسم الله الرحمن الرحیم


به ساعت که نگاه کردم 00:32 رو نشون می داد. سریع گوشی رو برداشتم و به باد صبا نگاه کردم. نوشته بود فلان ساعت و دقیقه تا اذان صبح و این یعنی نماز مغرب و عشام قضا شده بود. از ساعت 8 شب که نشستم پشت میز و یه بند مریض دیدم، هنوز هم مریضا پشت در تجمع کرده بودن و نسبت به شلوغی و معطلی شون اعتراض داشتن. توی دلم کلی به زمین و زمون و خودم بد و بیراه گفتم و کارای مریضو ادامه دادم. بیمارستان امین ظرفیتش تکمیل شده بود و مریضاشون سرازیر شده بودن سمت ما و اورژانس ما هم تقریبا داشت پر میشد. پس باید غربالگریم رو سخت تر میکردم تا برای مریضای بدحال احتمالی جا داشته باشیم. 

یکی از چالش های مهم کشیک دیشبم مربوط به همشهری های عزیز افغان بود. درآمد کم و عدم پوشش بیمه. انگار دلم میخواست همونجا جون بدم. مریضی که باید بره سی تی بده، چون میدونم هزینه ی صد و بیست تومنی سی تی براش سنگینه، باید به یه عکس ساده قفسه سینه اکتفا کنم و با کلی انا انزلنا چشمام رو ریز و درشت کنم که یه موقع تشخیص اشتباه ندم. که اگه کرونا نداشته باشه و دارو بدم طوری نیست. اما اگه داشته باشه و تشخیص ندم، میره توی خونه و جامعه و معلوم نیست چندتای دیگه هم آلوده بشن. دلم میخواست یه جیب پر پول داشتم تا بی دغدغه میگفتم بره سی تی و با صندوق هماهنگ میکردم که پول ازشون نگیره تا بعدا من حساب کنم.

مرد 60-70 ساله ی افغان همسرش رو آورده بود که با کرونای مثبت بستری بوده و سه روز پیش مرخص شده بود. الان دوباره با تب و تنگی نفس و دل درد اومده بود. نه میشد بستریش کرد. نه دلم میومد سرگردون بقیه ی بیمارستانش کنم چون به خاطر کرونا هیچ جای دیگه قبولش نمیکردن. نه به خاطر شرایط مالی اقدامات زیادی میتونستم براش بکنم. نه ... . مونده بودم چکار کنم. اتاقی که من هستم محل بستری مریضا نیست، یعنی اصلا وظیفه پزشک اسکرین نیست این کارا. مریض یا خوبه که سرپایی میره. یا بده که بستری دائم. میون حال نداریم. نهایتا یه امپول میزنن و میرن. اما بهش موقتا گفتم جلوی چشمم روی تخت بخوابه تا یکم تحت نظرش بگیرم. با شرمندگی ( از اینکه باید بدون بیمه داروها رو گرون تر بخره) براش حداقلِ سرم و امپول رو نوشتم تا ببینم وضعیتش چه فرقی میکنه. حدودای ساعت 1 که یکم بار مریضا کمتر شد یه سر بهش زدم اما کماکان ناله ها و دردش ادامه داشت. گفتم براش اکسیژن بذارن و یک ساعت بعدش دوباره براش امپول و سرم نوشتم و رفتم سراغ مریضا. حدودای  ساعت 3 دیگه مراجعه ها تک و توک شد و فرصت شد تا بهش سر بزنم. خدا رو شکر با داروهای اخری حالش بهتر شده بود و رفته بود تو حالت چُرت. از شوهرش پرسیدم شام خورده؟ که گفت نه. شامی که ساعت 8:30 برام اورده بودن و فرصت نشده بود بخورم رو دادم بهش. بیچاره چقدر خوشحال شد. منم رفتم چایی ای که پرستار ساعت 11 برام اورده بود رو خالی کردم و فقط شکلاتش رو خوردم. اونا هم کم کم رفتن و منم رفتم نمازم رو بخونم.

۱۱ نظر موافقین ۱۲ مخالفین ۰
آقای مهربان

3113 غیر کرونایی(قسمت دوم )

بسم الله الرحمن الرحیم


(1)

+ سلام، دکتر مهربان هستم، چطوری می تونم کمکتون کنم؟

- برای ما دوتا مهمون اومده که سرفه و تنگی نفس دارن.


+ ( بعد که یکم شرح حال گرفتم) باید برن بیمارستان

- نمیرن، هردوتاشون هم معتادن

ببخشید یه سوالی داشتم، مواد مخدر از ابتلا به بیماری جلوگیری می کنه؟ بخدا من به خاطر این کرونا از بس کشیدم معتاد شدم !


+ نه جلوگیری نمی کنه، میتونه بیماری رو تشدید هم بکنه.

- الکل چی؟ الکل اگه بخوریم جلوگیری نمیکنه؟


+ نه عزیزم :|

- باشه خدافظ



(2)

+ سلام، دکتر مهربان هستم، چطوری می تونم کمکتون کنم؟

- آقای دکتر من سرفه می کنم.


+ (بعد از گرفتن شرح حال) کسی هم اطرافتون گرفته؟

- البته من دیگه خوب شدم، بعد که خوب شدم خانمم گرفت. از من گرفته؟


+ بله ممکنه. علائمشون چیاس؟

- ( بعد که یکم گفت) البته خانمم هم که علائمشون کم شد، بابام گرفتن. چون ما اونجا رفت و آمد داریم. یعنی بابام از خانمم گرفته؟


+ بله ممکنه. پدرتون الان چطورن؟

- بابام که الان خوبن، اما مادرم به خاطر کرونا بستری شد!


+ :|

- سوالی که من دارم اینه که ممکنه ما هم دوباره بگیریم؟


+ خیلی به ندرت، اما ممکنه

- ممنون خدافظ



(3)

+ سلام، دکتر مهربان هستم، چطوری می تونم کمکتون کنم؟

- ( یه حاج آقای سن بالا از اون گوگولی مگولی ها) سلام آقای دکتر. خوبین؟ ( بعد کلی تعریف کرد و تشکر کرد). آقای دکتر من یه سوالی دارم. آیا ممکنه که این ویروس از طریق هوا منتقل بشه؟ ما طبقه ی چهارمیم، این خانم و دخترای من هی در و پنجره رو باز می کنن. من سرما سرمام میشه. هی بهشون میگم نکنید این کار رو مبتلا میشیم. حالا اگه اجازه بدید من گوشی رو میذارم روی بلندگو، شما بهشون بگید که منتقل میشه، گوشی. بفرمایید !


+ این ویروس از طریق هوا منتقل نمیشه :)))))) پس تهویه ی هوا توی خونه اشکالی نداره. اما چون هوا یکمی سرده و حاج آقا اذیت میشن، هم در و پنجره ها رو کم باز بگذارید، هم حاج آقا یکم لباس بیشتری بپوشن

- ( بنده خدا فک کنم کلا نابود شد ! ) تشکر کردن و قطع کردیم



(4)

+ سلام، دکتر مهربان هستم، چطوری می تونم کمکتون کنم؟

- ببخشید من شنیدم که گل شب بو می تونه این ویروس رو منتقل کنه، درسته؟


+ از کی شنیدید؟

- از همین شایعه پراکن ها !


+ خب خودتون که دارید میگید شایعه پراکن ها :) نه، بوی اون به خودی خود نمی تونه منتقل کنه، مگه این که خودش یا گلدونش رو دست بزنید

- ممنونم



(+18)

+ سلام، دکتر مهربان هستم، چطوری می تونم کمکتون کنم؟

- ببخشید من با دوستم رابطه داشتم، می خواستم ببینم مبتلا شدم؟


+ ....

- ما توی خونه آش پخته بودیم، بردم در خونه شون و یکم باهاش حرف زدم، بعد فهمیدم کروناش مثبت شده، می خواستم ببینم مبتلا شدم یا نه


+ ..... :)



(+18)

+ سلام، دکتر مهربان هستم، چطوری می تونم کمکتون کنم؟

- ببخشید میشه با یه خانم دکتر صحبت کنم؟


+ بله گوشی ...

توی ردیف روبرویی دومتر اون طرف تر یه خانم دکتر نشسته بود، تلفن شون که تموم شد اشاره کردم بیان سمت من. بهشون گفتم قضیه رو و خواهشکردم که تلفن رو جواب بدن. بعد که سوال طرف رو پرسیدن، گفتن یه لحظه گوشی. و اونجا بود که فهمیدم خانم دکتر استیجر هستن و قراره که سوال طرف رو بگن تا من جواب بدم. از قضا یکی دو نفر این طرف اونطرف مون هم کنجکاو شدن که چرا یه نفر اومده تلفن یکی دیگه رو جواب میده، لذا چشم تون روز بد نبینه. یه کنفرانسی متشکل از آقایون شکل گرفت، برای جواب دادن به سوال خانمی که نمی خواست سوالش رو به یه آقای دکتر بگه :)))))






۵ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
آقای مهربان

3113 کرونایی

بسم الله الرحمن الرحیم



چی بخوریم چی نخوریم؟

+ سلام، دکتر مهربان هستم، چه کمکی می تونم بهتون بکنم؟

- برای پیشگیری چکار باید بکنیم؟

+ در کنار رعایت نکات بهداشتی (که جلوتر میگم)، از این فایل(کلیک) هم که یک سری از توصیه های طب سنتی هست، می تونید استفاده کنید.


داشتن علائم بیماری:

+ سلام، دکتر مهربان هستم، چه کمکی می تونم بهتون بکنم؟

- سرفه میکنم و یکمی هم گلوم درد می کنه


+ چند سالتونه؟*

+ بیماری زمینه ای خاصی هم دارید؟*

+ تنگی نفس دارید؟*

+ اطرافتون کسی بوده که براش تشخیص قطعی کرونا داده باشن؟*


+ سرفه دارید؟

+ تب و لرز دارید؟ درجه دارید توی خونه؟

+ سردرد و سرگیجه؟

+ بدن درد؟

+ حالت تهوع، اسهال یا استفراغ؟



اول خواستم این پست رو هم سوال جوابی بنویسم، اما دیدم حس اش نیست و خیلی طولانی میشه :) در نتیجه پاسخ های بقیه رو گذاشتم به عهده خودتون!


اون چهار تای اول که * دار کردم، مهم ترن:

سن بالای 50 سال

بیماری خاصی مثل فشار خون، دیابت، قلبی عروقی، تنفسی، چاقی مفرط، سابقه سرطان، مصرف داروهای خاص

تنگی نفس

ارتباط نزدیک (هم خانگی) با یک فردی که کروناش قطعی شده ( نه این که فقط یه سری علائم سرماخوردگی داشته و خوب شده ها )


(1) اگه یکی از بالایی ها با حداقل یکی از پایینی ها همراه بود، حتما به بررسی بیشتر نیازه و باید به یکی از مراکز بررسی کرونا مراجعه بشه.

(2) اگه فقط یکی از پایینی ها بود هیچ کار خاصی نمیخواد

(3) اگه چندتا از پایینی ها بود به یک پزشک عمومی کلینیک های سطح شهر مراجعه بکنید.



رعایت بهداشت:

+ سلام، دکتر مهربان هستم، چه کمکی می تونم بهتون بکنم؟

- من فقط یکم سرفه دارم

+ اگر سرفه یا هر علامتی داشتید، یا اینکه به پزشکی مراجعه کردید و قرار شد دوره ی بیماری رو توی خونه بگذرونید، نیازه که نکات مهمی رو رعایت بکنید:
استفاده ی فرد "بیمار" از ماسک توی خونه ( بقیه نیاز نیست)
محل خوابش جدا باشه
ظرف غذاش جدا شسته بشه
رفت و آمدش توی خونه ( سالن و اینا) تا جایی که بشه محدود بشه
در و پنجره ها باز باشه و تهویه ی خونه به خوبی انجام بشه
فاصله ی 2 متری با افراد خانواده رعایت بشه
شست و شوی دست ها توی همه ی اعضای خانواده به خوبی انجام بشه ( چیزی که مهمه اینه دست ها با دهان و چشم و بینی تماس پیدا نکنه، یا اینکه قبلش خوب شسته شده باشه. یعنی با آب و صابون در حد 20 ثانیه شسته بشه. برای یاد دادن به بچه ها می تونید بگید دعا فرج (1 بار) یا صلوات (6بار) بخونن و دست هاشون رو بشورن، تقریبا همون 20 ثانیه میشه) الکل و اینام نیاز نیست. اب و صابون کفایت می کنه


ضدعفون کردن اطراف

+ سلام، دکتر مهربان هستم، چه کمکی می تونم بهتون بکنم؟

- من یک فرد جوان هستم بدون سابقه هیچ بیماری خاصی اما دو روزه تنگی نفس گرفتم

+ چیزی که خیلی مهمه اینه که خود مواد ضد عفونی کننده می تونن باعث ایجاد تنگی نفس و سرفه بشن. مخصوصا وایتکس ! برای تمیز کردن سطوحی مثل کابینت و دسته در و این ها، باید به نسبت 1 به 99 محلول وایتکس درست بشه. سر راستش اینه: توی یه بطری یک و نیم لیتری آب، سه تا دری وایتکس بریزید کفایت می کنه. بعد محتویات بطری رو توی اسپری بریزید و ازش استفاده کنید.
پس اگه الکل پیدا نکردید اتفاق خاصی هم نمی افته! چون دست ها رو می شه با صابون شست و سطوح رو هم با وایتکس رقیق شده.

+ میوه و سبزیجات رو هم توی سینک پر از آب چند قطره مایع ظرف شویی بریزید در حدی که کف کنه. 5 دقیقه میوه و سبزی داخلش بمونه کافیه. بعدش حتما آب بکشید که مایع ظرف شویی نخورید :)

+ اما نان !
نان رو هرجوری که دوست دارید بخرید و کثیفِ کثیف بیارید خونه ! فقط تا رسیدید خونه، یه پلاستیک تمیز آماده از قبل داشته باشید. نون ها رو بذارید داخلش و بذارید داخل فریزر. هر نوبت که خواستید غذا بخورید، به اندازه ی مورد نیازتون ( برای این که خشک نشه) روی اجاق گاز گرم کنید و با خیال راحت میل کنید :)

+ لباس های بیرون رو هم به یه چوب لباسی جدا آویزون کنید، نیاز نیست هر روز بشورید. فقط با لباس های منزل تماس نداشته باشن.



اگه هم سوالی داشتید که من می تونستم کمکی بکنم، دریغ نمی کنم
۵ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰
آقای مهربان