در جست و جوی حقیقت

همشه حسرت این عشق رو می خوردم . آخرش به این نتیجه رسیدم نباید منتظرش بشینم . باید به دنبالش بدوم ، از کوه بالا برم ، فشار بببینم تا آخرش از این عشق به من هم بچشونن ...

همیشه عشق رو می خواستم چون می دونستم با وجود عشق دیگه هیچ کاری برای معشوق سخت نیست بلکه عینِ لذته ، حتی جان دادن براش . اما بعدا فهمیدم نا برده رنج گنج میسر نمی شود ...

سلام دکتر

فکر کنم برای رسیدن به عشق به دو تا بال احتیاج داریم . یکی تفکر کردن و شناخت خدا و یکی عمل کردن به دستوراتش ...

من قبلا اشتباه می کردم فکر می کردم که اول تفکر ، بعد عشق و بعد عمل .

:)))

ایشون یه جمله ی دیگه هم دارن که می گن " ایمان عمل را می سازد و عمل ایمان را بارور می کند "

دقیقا نکته ای که گفتی به نظر من هم درسته . نقطه ی شروع با تفکر و عشق شروع میشه و بعد عمل . اما از اون به بعد این ها باید با هم جلو برن .

به نظرم اون شناختی که در باطن ما هست همون شناخت اولیه هست که زیربنای اون عشقِ اولیه و عملِ اولیه هست . یعنی اون شناختِ درونی براری استارتِ کاره . اما بعد از اون باید دایره شناخت رو وسعت بدیم . مثلا ما با همین توجه به استعداد هامون و ترکیبش می تونیم خدا رو با همه ی صفاتش بشناسیم و اثبات کنیم . که مثلا خدا مهربان است . و همین ، یه عشق اولیه ایجاد می کنه که عمل به دستوراتش رو شروع کنیم . اما درِ تفکر بسته نشده . حالا باید بیشتر تفکر کنیم و مهربان بودن خدا رو بیشتر ببینم و باور کنیم و بیشتر عاشقش بشیم . مثلا با تفکر در نعمت هایی که خدا به ما داده ...

یه زمانی با یه رفیقم که به رحمت خدا رفت می رفتیم روی کوه و سعی می کردیم که در استعداد هامون تفکر کنیم . اما به چیزی غیر از همین نکاتی که استاد می گن نمی رسیدیم . توی این انسان شناسی شاید دیگه مجهولی نباشه که بخوایم با تفکر معلومش کنیم . فقط تذکر لازم داریم . تفکر مال جاییه که مجهول باشه .

یه چیزایی هست که دیگه بیشتر از اون نیست .

مثلا همین استعداد های انسانی .

تفکر ، تعقل ، قلب ، روح 

که به قول استاد چند استعداد محدود و مشخصه اما ترکیبشون تبدیل به بینهایت میشه .

سلام

یه دوستی بهم میگفت وقتی زندگیت رو محضر امام زمانت بدونی همیشه دغدغه داری چطوری رفتار کنی که امامت خوشش بیاد. جوری با همسرت با فرزندت با دوستت با همکارت برخورد میکنی که امام زمانت خوشش بیاد

دیگه کاری نداری مردم از چی خوششون میاد همه فکرت اینه امامت چی دوست داره اونوقت ظاهر و باطن زندگیت رنگ امام زمان رو میگیره 

فکر و عقل و قلبش که غیر قابل شکِ ،

نکنه به روح اعتقاد نداری دکتر [لبخند] !

بله ، هیچ حرفی رو نباید بدون فکر پذیرفت ...

+ دعا کن برامون دکتر ...

توی کتاب بهار رویش یه دونه به این چهار تا اضافه می کنن به نام " سر " . میگن این ها استعداد هایی هست که ما تونستیم بشناسیم چه بسا استعداد هایی هست که حتی قابل شناسایی هم نباشن . خلاصه که اگه به اسرار دست یافتی دست ما رو هم بگیر دکتر [لبخند]

معجزه عشق

و چه عشقی برتر از عشق اون بالایی که صاحب همه قشنگیاست

امیدوارم عاشقانه بندگی کنیم برای خدایی که عاشقانه خدایی می کند (:

سلام وای نه این چ حرفیه :)) منتظر رسمی شدنش باشین